رفاقت نا تمام
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
دخترونه
special-love
عشق اول و آخر من
پرواز تا باشگاه
دوستانه
طلبه بازیگوش
M.M22
چی دوس داری؟
لوسی وستنرا-جاناتان هارکر
دوست من سلام
ترنم باران
گلبرگ شیشه ای
رفیق تنها
جدیدترین ترول های فارسی
دانلودستان
دوستی ما...♥
hichkas
سکوت بارون(وبلاگ دخترخالم مریم)
ba-ma
صمیمانه با عروس دوماد
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رفاقت و آدرس sadra-2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 85
بازدید ماه : 104
بازدید کل : 73504
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 191
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
الی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 20:14 :: نويسنده : الی

 

 

ما یه معلم خفن باحال و دوس داشتنی داشتیم معلم تاریخمون بود

در عین حال که درس و پرسش همیشه تو کلاس بود ولی همش میگفتیمو میخندیدیم

یه بار بحث سر ادا در آوردن بود به معلممون گفتیم بیا ادای ما رو دربیار اولش قبول نکرد ولی بعد ادامونو

دراورد دیگه بچه ها از شدت خنده غش کردن

بعد گفتیم خانوم مریم ادای شما رو خیلی باحال در میاره گف بیاد ببینم چی میکنه؟؟!

بعد مریمو فرستادیم که شروع کنه بعد مریم گف خانوم اینجوری نمیشه شما باید کیفو

دفتر نمرتونو باید بدید دستم.حتی مریم کفششم با معلممون عوض کرد !!!بعد اون رفت سر میز دبیرا

معلممونم اومد جای مریم نشست.مریمم شروع کرد اداشو دراورد ماهم از پشت یواشکی فیلم میگرفتیم

دیگه شدت خنده ی بچه ها رو نمیتونم براتون بگم ولی خب اون روز تلفات دادیم!!

انقد صدای خنده بلند بود که مدیرمون اومد سره کلاس ببینه چی شده؟؟

مدیر اومد از یه طرف صدای بچه ها از یه طرفم مریم با کیف و کفش معلم از یه طرفم گوشیای ما

بعد یه نگای وحشتناک کردو رفت

مریم بعدا گف وقتی مدیرو دیدم 5 تا سکته رو رد کردم

ولی خب بخیر گذشت

اون روز یکی از بهترین روزای ما شد یادددددددددددددددددش بخیر

 

 



نظرات شما عزیزان:

محدثه-رگبارعطسه ها
ساعت15:16---3 ارديبهشت 1392
یادته اون روز چقد تو کتابخونه خندیدیم؟؟همه کتابخونه داشتن به ما نگاه میکردن!!!!
خیلی خوب بود اون روزو هیچوقت یادم نمیره.........


فروزنده
ساعت21:38---13 فروردين 1392
سفر برایم هیچ چیز به جز دلتنگی ندارد،
اما زندگی به من آموخت؛
برای بهتر دیدن عظمت و شکوه هر چیز باید قدری از آن دور شد.


فروزنده
ساعت8:40---30 اسفند 1391
ارزو دارم که نوروزی که پیش رو داری اغاز روز هایی باشد که ارزو داری...

سال نو بر شما دوست عزیز مبارک.


فروزنده
ساعت14:48---29 اسفند 1391

سلامت

سعادت

سیادت

سُرور

سَروری

سبزی

و سَرزندگی

هفت سین سفره ی زندگیت باد...


مطهره
ساعت13:16---27 اسفند 1391
سلاااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااام الی جووووون

مرسی از نظرت وبت واقعا قشنگ بود خاطراتت رو هم خوندم جالب بود لینکت کردم تو هم منو بلینک

بایپاسخ:سلام عزیزم.خواهش میکنم مرسی که سر زدی باشه حتما


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: