رفاقت نا تمام
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
دخترونه
special-love
عشق اول و آخر من
پرواز تا باشگاه
دوستانه
طلبه بازیگوش
M.M22
چی دوس داری؟
لوسی وستنرا-جاناتان هارکر
دوست من سلام
ترنم باران
گلبرگ شیشه ای
رفیق تنها
جدیدترین ترول های فارسی
دانلودستان
دوستی ما...♥
hichkas
سکوت بارون(وبلاگ دخترخالم مریم)
ba-ma
صمیمانه با عروس دوماد
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رفاقت و آدرس sadra-2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 191
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
الی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:12 :: نويسنده : الی

 

یکی از دوستان در جواب نظر آقا مهدی گفتن ک:

 

خطاب ب اقا مهدی بگم ک....اول سلام علیکم...بعد ن اینک پسرای ما سربار جامعه نشدن؟؟؟؟؟؟یا ت ارایشگاه مشغول بند زدن وابرو برداشتن هستن ک اینقد ت جامعه زن نما زیادشده ک .....بماند...درضمن ما خانواده های مذهبی داریم ک تربیت شدیم چ جوری وقتمون رو بگذرانیم...هرچیزی سرجایش..درضمن سرباربودنو شما چی معنی میکنید؟؟؟؟؟پس شماهم عین ماهستید...شک نکن....شمااقایون سرتون توکارخودتون باشه بهتره...راستی شما ک اینقدر نگران سربار بودن ماهستی بروخداروشکرکن ک مابادوستان هم جنسمون پیام میدیم ووقتمون باهمه ن با هرکسوناکسی...غیرتی بودنتون فقط حرفه...شک نکن ....

 

 

 

 

 

 
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : الی

 

سلام به رفقای گللللله خودم

بالاخره بعد از چند روز آپ کردم

شرمنده از یه طرف لپتاپمون خراب بود

ازیه طرفم وقت نمیشد...

دوستای گلم اولین باره ک توی برنامه ی مدرسه(شب آرزوها رو میگم) تو جمعون نیستم

جای منم خالی کنید...

در ضمن بالاخره پست بروبچ باحال کامل شد برید سراغشششش.....

دیگه همین

دوستون دارم...

 

 
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:21 :: نويسنده : الی

 

رمز 4 رقم آخر شماره موبایلمه(919)

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:1 :: نويسنده : الی

 

از دوستام انتظار دارم در مواردی که حق با من است طرف حق

و در مواردی که حق با من نیست طرف من باشند....

چیه؟؟؟؟

یه جور نیگا میکنی انگار من پرتوقعم!!!!!

 

 

 

 
سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : الی

 

 

مهشید عزیز

مهناز عزیز

میترا عزیز

مریم چ عزیز

محدثه ا عزیز

و خودم الهه ی عزیییییییییییز

وهمه ی خانومای گل وبلاگ

روز زنو تبریک میگم.

اون دوستایی ک هنوز به جمع ما اضافه نشدن به ماماناشون تبریک میگم

روزمون مببببببببببببببببببارک

این گلا تقدیم به شما

 

 
سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:30 :: نويسنده : الی

 

 

یادمه یه بار معلم دین و زندگیمون بهمون چند دقیقه وقت داد

گف تو این چند دقیقه بخونید بعد میپرسم

دیگه ماهم تند تند مشغول خوندن شدیم

بعد من دیدم یه صدای ویز ویز میاد

صداهه میرف رو اعصابم

به خیال اینکه صدای بچه هاس گفتم:

اه کیه ویز ویز میکنه؟؟؟؟!!!!

دیدم صدا قط شد

و گردن بچه ها بهه صورت 180 درجه چرخید به سمت من

چشما از تعجب داشت می افتاد زمین

بعد گفتن خاک تو سرت خانوم بود

نگو طفلکی داشته قرآن میخونده !!!

خب چی کنم من!!؟؟؟

والا...

 

 

 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:5 :: نويسنده : الی

 

 

میدونی جریان چیه؟؟؟

.

.

.

چند روز پیش به بعضی از بچه ها اس دادم میدونی جریان چیه؟؟

خب دوستان چرا آخه فحش میدید!!!

حالا مکالمات من و بچه ها:

شیدا:کدوم جریان؟چیو میگی؟

مریم:نه چی؟

محدثه:چه جریانی؟

مهناز:چیه؟

سحر:جریان چیه؟

یاسمن:چه جریانی؟

میترا:کدوم جریان؟

زهرا:اره تعریفشو بلدم(ای نامرد)

مریم چ:اره همونی که برق از توش رفت و امد میکنه

حالا منم در مقابل نگرانی بچه ها گفتم

مقدار الکتریسیته ای که از یک رسانا در ثانیه عبور میکند

جریان نامیده میشود دفعه بعد جرم و حجمو میپرسم!!!!

در این لحظه بود ک بارانی از فحش نثار بنده شد

آخه چراااااااا

من نفهمیدم واقعا چرا؟؟؟

واما واکنش بچه ها:

شیدا ک کمپلت دیگه ج نداد

محدثه:اه اه اه.... بیمزه....

مریم خ:ای بیشعور سکته کردم آشغال

مهنازم مثل شیدا!

سحر:واقعا؟ترسیدم بابا گفتم چیشده!!

یاسمن:دیوووووووووووونه...

میترا:بنده خدا تا من بخوام تعریف جریانو اس کنم براش زنگ زد البته منم قط کردم تا بیشتر نگران شه

و بعد اس داد خیلی مسخره ای قلبم واستاد..

البته من هنوز زهرا و مریمو نبخشیدم ک نقشه میدونستن نامردا

ولی به مریم گفتم 0/25  گرفتی دقت کن اونم گف بیشور...

 

وااااااای بچه ها دستتون درد نکنه اونروز نخندیده بودم

وقتی بهتون اسو دادم کلی شاد شدم

شادم کردید خدا شادتون کنه...

البته اگه کسی ناراحت شد ببخشیدا...

 

 

 
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : الی

 

 

 

سلام بچه ها فقط اومدم یه تشکر گنده بکنم برم

ممنون که میاید به وبلاگ سر میزنیدو نظر میدید

نظراتون برای من خیلی باارزشن...

قربونتون برم

دوستتون دارم...

 

تقدیم به شما   

 
سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:45 :: نويسنده : الی

 

شیدا:دانش اموزی خوابالو که در این زمینه تبحر خاصی دارد حتی وقتی معلم روبه روش باشه

به خوابیدنش ادامه میده!معروف به شیدا لودر و انصافا با معرفت!

مهناز:در زمینه ی اجرا مهارت به سزایی دارد .در بعضی موارد مخالف کل کلاس!!!

یکی از عروسای مخفی کلاس!!!!مهناز یادته 5شنبه ها برامون زیارت عاشورا میخوندی آخرش میگفتی

شکر خدا که بر درت امدیم بهر رضای مادرت امدیم(درست گفتم؟)اخ یادش بخیر

زهرا:یکی از افرادبا جزبه ی کلاس(جزبه هاااااا)و البته عاشق...

ایشون از اولین روز اولین سال تحصیلی عشقشونو اعلام کردن ولی تا الانم متاسفانه به

مراد دلشون نرسیدن چرا؟؟چون شخصیت خیالی بود!!!

البته ما هنوزم منتظریم عباس آقا بیاد و زهرا رو با خودش ببره خستمون کرده بابا(شوخی کردم زهرا بخداااا)

داشتم میگفتم زهرا عاشق عباس اقای خیالی شده و چشم به راهشه که بیاد

دوستان هر کی عباس آقا رو دید تروخدا اعلام کنه این دوست ما دیگه طاقت نداره!!!

یاسمن:شخصیتی درس خون( اه اه اه)

طوری که وقتی همه 10 بودن یاسمن 20 بود(خجالت آوره یاسمن )

یاسمن یادته یه مدت مریض شده بودی اومدیم عیادتت؟؟هی مسخره بازی در می آوردیم

میگفتیم ما فکر میکردیم تو مردی اومدیم حلوا بخوریم 

راستی دستت درد نکنه تو جلوی من مینشستی برام سپر شده بودی من میخوابیدم چ حالی میداد!!

مریم از نوع چ:دختر خاله و رفیق و خواهر شوووووووهر خودم

شخصیت طنز کلاس و پایه ثابت تو اردوها و گشتنا

و البته بازم عروس مخفی کلاس!!و تابستونم عروسیشه آخیییییی مبارکه!!!

 مریم از نوع خ:.شخصیتی بسیار پاکیزه وتمیز طوری که تو اردوها بیچاره میشدیم---->

از دست ایشون(شوخی کردماااا)ولی دختر دوس داشتنی ک حاضر بود برا کمک ب دوستاش

واقعا هر کاری بکنه!

مریم یادته مسول قرعه کشی بودی؟همش کاغذا تو کیفت بود درمیاوردی قرعه کشی میکردیم

یادمه من ختم قرآن نذر کردم تا اسمم دربیاد!!!

یادش بخیییییییییییییییر.....

محدثه م:شخصیتی بسیار عطسه ئو (یعنی زیاد عطسه میکرد دیگه!!)

وااااای چقدم ادای عطسه هاشو درمیاوردیم میخندیدیم

ریتم عطسه هاش یه چی تو مایه های بندری بود ..

محدثه یادته هی میگفتی من بگم؟من بگم؟

راستی ایشونم مثل یاسمن ...خون بودن اه اه اه همون بلارم سر تو میارم

ولی بازیه والیبالش خیلی خوب بود

سحر:شخصیتی بسیار اروم و مظلوم طوری که از مظلومیش حرص ما رو در می آورد

خیلیم لطیف بوداگه از تو نظرات نظرات سحرو بخونید میبینید

سحر یادته دو سه بار سر زده اومدیم خونتون

مامانت ماکارونی درس کرد آخ ک چقد چسبید!!

دیگه به هر حال خونتون نزدیک مدرسه بودو این دردسرارو هم داش!!

میترا:یه شخصیت کلا باحالو بیخیال آخرا دیگه فقط خودشو میاورد کلاس

کتابم نمیاورد ایول میترا...

زنگ تفریحا وقتی ایشون میزد رو میز دیگه بچه ها .....

خیلی قشنگ میزد رو میز در طرحها و مدلها و رنگهای مختلف!!!

ایشونم عروس مخفی کلاس بودن

البته ما به خاطر این وصلت دوستیمون بیشتر شد چون عروس یکی از دوستای ماشده

الانم با هم همسایه ایم

مهشید:مهشیدم عروس مخفی بود

واااااای وقتی با برو ببچ رفتیم عروسیش چقد خوش گذشت

چقد زدیم رو میزو شعر معر خوندیم

بعدشم دنبال عروس واااااااای چ حالی داد

آخه اولین عروسی دوستمون بود

یادمه وقتی والیبال بازی میکردیم همش به تور آویزون بود

آخه چرا مهشید؟؟؟

فاطمه سادات:در وصف ایشون من یه کلمه بگم پولدار بسه!!!

دختری باشخصیت و مودب

وای یادته فاطمه روز کنکور مامان باباتو و خواهرت اومده بودن دنبالت

منو دوتا مریماو شیدا هم مونده بودیم شما مارو سوار کردید

وای 8 نفری رو سرو کله ی هم نشستیم ملت همه نگامون میکردن

بعد ما گفتیم بریم دور بزنیم مامانت اینا چقد خندیدن

(وقتی مامان بابای بچه ها مارو سوار میکردن میگفتیم بریم دور بزنیم چقد میخندیدیم هیییی روزگار)

فاطمه:شخصیتی بسیار بسیار مثبت و درس خون(واقعا ک )

چقدرم بنده خدا رو اذیت میکردیم حلال کن فاطمه جان

فاطمه یادته خانوم چ(دبیر تاریخ) اداتو دراورد چقد خندیدیم؟؟؟

یادش بخییییررر....

سمیرا:ایشونم شخصیتی مثبت بودن و همون بلایی ک سر یاسمنو فاطمه اوردم سر سمیراهم میارم

و اینکه خاطره ی ماندگارشو تو قسمت سوتیا اوردم دیگه معرف حضورتون شدن دیگه...

محدثه:کلا بیخیال اومدن به مدرسه!!!

یعنی 3.4 روز درمیون میومد مدرسه

وقتی ک غایب بود ک ما تعجب نمیکردیم وقتایی ک میومد تعجب میکردیم والا....

و ایشونم عروس مخفی کلاس

(چقد عروس مخفی داشتیما خدا زیادش کنه....)

محدثه یادته تو سرویس چقد مسخره بازی در میاوردیمو میخندیدیم؟؟؟

هییییییییییی خدا...

فک کنم دیگه خودم موندم    الهه:راستشو بخواید منم عروس مخفی بودم

چی بگم آخه تعریف از خود میشه ک....(تواضعو داشتی؟؟)

میذارم به عهده ی بچه ها تا منو بتعریفن بعدم عین همونو میارم تو وبلاگ

باشه؟؟؟

 

 

 

راستی یه نکته اگه تو نظرات میبینید شیدا و مریم خ و مهناز به من میگن مامانی

تعجب نکنید چون من مامانشونم....

 

 

 

 

 

 

 

 

 
دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:47 :: نويسنده : الی

 

 

باوفا! مهر تو اندر جان ماست

زندگی بی دوستی زندان ماست

کم بزن آتش دل بی تاب را

یاد خوبت روز و شب مهمان ماست . . .

 
دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:13 :: نويسنده : الی

 

 

خدایا دلتنگم...

دلتنگ..........

دلتنگ اون روزای خوشم

کی فکرشو میکرد به این سرعت بگذره؟!

کی فکرشو میکرد ...

چه روزای خوبی بود

محال بود من دپرس باشم بجه ها نپرسن چی شده؟تا نگی ولت نمیکنیم!!

محال بود غایب باشم و بچه ها ازم نپرسن چی شده بود چرا نیومده بودی؟؟مریض شدی؟؟؟؟

محال بود ...

محال

دلم دوباره این روزا رو میخواد باور کن...

ای اشک لعنتی برو  نمیخوام فضای وبو غمگین کنم

برو دست از سرم بردار چرا همش میای سراغم؟؟

دلم برای زنگ تفریحامون کلاسامون مسخره بازیامون

والیبال بازی کردنامون قهرای کوچولومون تنگ شده.....

دلم برای

"خانووووووم تروخدا امتحان نگیرید"

"خانوووووم ما امتحان داشتیم درس شما رو نخوندیم"

"خانووووم بریم حیاط والیبال بازی کنیم؟؟"

"خانوووووم ی ذره استراحت بدید خسته شدیم بخدا"

"خانووم از من جلسه بعد بپرسید"

و...

تنگ شده..

 

یادش بخیر وقتی معلما میگفتن خب کی داوطلبه بیاد درس جواب بده

  همه سرا میرف پایین

 

ب همدیگه نگا میکردیم

 

 

 "محدثه تو خوندی بری جواب بدی؟

 یاسمن تو بلدی تو برو!!

 

فاطمه تو که همش درس میخونی تو برو

مریم این زنگ تو برو من برای زبان داوطلب میشم

آخیییش مریم رف..

یادش بخیییییر...

تمرینای ریاضیو ک عمرا تو خونه حل میکردیم

یه فداکار حل میکرد بقیه زنگ قبلش بدو بدو از روش مینوشتن

یادش بخییر.....

شب قبل امتحانا ب هم اس میدادیم

زهرا تو چند فصل خوندی؟....

"آخیش پس زهراهم مثله خودمه خیالم راحت شد"

مهناز یادته یه روز فاطمه نیومده بود خانوم پرسید فاطمه کجاس

تو گفتی کنار جاده یخ زده

چقد خندیدیم

آخه طفلی خونشون کلی با مدرسه فاصله داشت!

زهرا یادته خانوم قموشی (معلم عربی) وقتی ازت درس میپرسید

همش بهت میگف إقرئی بالحن العربیه؟؟

توام همش میگفتی نه خانوم!!

چرا ب ما نمیگف؟؟

میترا یادته این آخر آخرا هیچ وقت کتاب نمیاوردی سر کلاس؟؟

فاطمه سادات یادته هی اذیتت میکردیم بهت میگفتیم پولدار پولدار؟؟خب واقعنم پولدار بودی!!

مریم یادته بینیتو عمل کردی برای اینکه معلما و مدیر نفهمن برای زیبایی بوده چقد دروغ سر هم کردیم؟؟

حتی شیدا میگف شبا ک میخوابیدی صدای نفسات نمیذاشته بخوابی!!!

مریم یادته تازه عینکی شده بودی به خانوم چگینی گفتی خانوم من چه تغییری کردم

گف عینکتو عوض کردی؟؟؟!!!

 

 

بچه ها ببخشید یهو دلم گرفت اومدم

اصلا نفهمیدم چی نوشتم!!